برای مشاهده در اندازه ی واقعی ، بر روی تصویر كلیك نمائید

از مقدم فرمانده توحید

ایوان مدائن به شگفت آمد و خندید.

کسرا به خود از هیبت این واقعه لرزید

خاموش شد آتشکده و نور درخشید

***

تکرار در تکرار در تکرار در تکرار...

جامانده ام در این همه تکرار طوطی وار

هی شعر گفتم، گریه کردم، از تو پرسیدم:
کی میرسد؟ کی میرسد؟ کی میرسد دیدار؟!

انقدر هر شب از تو گفتم تا که خوابم برد
همبستر دفتر، هم آغوش قلم -خودکار-

ما را کدامین کوچه خواهد برد تا خورشید؟!
قد راست کرده آخر هر کوچه یک دیوار

ای عشق! یا دل را ببر تا سرزمین دوست
یا قید این دل را بزن! ، دست از سرش بردار!

***

دانلود صلوات ملاباسم

شاید این جمعه بیاید ، شاید ...